امروز از اون روزهاست که رو دور دیوانگیم.
دیشب نتونستم بخوابم از شدت درد و خستگی و دیدن کابوس که اصلن جدید نیست. دلم تحرک و فعالیت میخواد که فعلن امکانش نیست.
صبح انقدر ناله کردم که نذاشتم شوشو هم بخوابه. میدونم که چقدر تو محیط کارش خسته میشه برای همین دلم میسوزه که نتونه درست استراحت کنه. محیط کار ژاپنی با بقیه جاها خیلی فرق داره انقدر فشار کارو استرس زیاده که بیخود نیست آمار خودکشی توشون انقدر بالاست.
عذاب وجدان دارم از اینکه میخوام نی نی رو از دو ماهگی یا زودتر بذارم مهد کودک. دلم میخواست میتونستم یه ترم مرخصی بگیرم اما به خاطر بورشیه بودن و با این استاد نازنین فکر نکنم امکانش باشه. یعنی من هنوز اجازه مرخصی قبل از زایمان رو هم ندارم چه برسه به بعدش.
بدیش اینه که خود استادم هم مریضه و نمیدونم این رفتار بی تفاوت و اعصاب خورد کنش از بیماریشه یا هنوز داره کینه حرفهای هشت ماه پیش منو خالی میکنه. چون اینجا اگه حق هم داشته باشی هیچ وقت نباید حتی اگه بهت توهین هم شد به بالادستی خودت حرفی بزنی.
حدس میزنم هر دوش باشه. با این وضعیت نه میتونم درس بخونم نه میتونم یه مدت مرخصی بگیرم. با اومدن نی نی کلی فکر و برنامه تازه هم اضافه میشه که از حالا ترس برم داشته.
صبحها که از خونه میام بیرون همش میگم کو تا شب( روحیه رو داشته باشید). خسته شدم از محیط این کارگاه. شاید باور کردنی نباشه که من در طول روز با تا وقتی شوشو رو ببینم فقط دو کلمه حرف میزنم. روز به خیر و خداحافظ.
هیچ دوست همزبونی ندارم اصلن روابط مثل ایران نیست. همه شرایط و امکانها رو برای پیدا کردن دوست هم سن و سال خودم امتحان کردم اما تو تمام محیط هایی رده سنی شصت به بالاست.
رشته ام رو خیلی دوست داشتم اما الان انقدر بی انگیزه و علاقه شدم بس که این استادم منو سر دووند. حرصم میگیره که کارهایی که از من میخواد یا بهم معرفی میکنه وسطش که به خرج کردن میرسه یه بهونه ای میاره و منو مجبور به تغییر مسیر میکنه.
نگرانم. نگران نی نی و اینکه باید ازهمون اول هر روز از صبح تا شب بذارمش مهد کودک. نگران درسم که با این استاد و این پسره زیر دستم اصلن آینده ای توش نمیبینم.
نگران مامانم هستم که خودش یه داستان مفصله.
همیشه فکر میکنم از روزی که پدرم رفت هیچ روزی نبود که بدون نگرانی طی بشه.
از من به شما نصیحت که اگه زمانی تصمیم به زندگی در خارج گرفتید هیچ وقت کشورهایی مثل ژاپن که فرهنگ و سیستم مهاجر پذیر ندارند رو انتخاب نکنید.
همینجور بی ربط غر زدم ها. تازه کلیش رو هم درز گرفتم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر