میگن آدم نباید زود قضاوت کنه یا تو چیزی که سررشته نداره ادعا کنه همینه.
دیشب بازی ایران-مکزیک به وقت ژاپن از ساعت 1 تا 3 و نیم نیمه شب بود. شوشو با همه علاقه اش به خاطر اینکه باید صبح ساعت شش بیدار میشد و تا نه شب هم سرکار باشه از خیر دیدنش گذشت اما من از تصور اینکه الان اکثر ایرانی ها تو دنیا دارند این مسابقه رو میبینند نتونستم از دیدنش بگذرم.
تا وسطهای نیمه اول به زور خودم رو رو کاناپه نگهداشتم اما نیمه دوم دیدم هیچ جوری نمیتونم دیگه بشینم اومدم تو رختخواب و به فاصله خوابیدن های ده دقیقه ای سعی کردم تا آخر بازی رو ببینم. میخواستم صبح که شوشو بیدار میشه ذوق زده اش کنم و نتیجه رو با یه تفسیر حسابی از بازی موقع صبحانه بهش بگم.
برای اینکه شوشو بیدار نشه هم صدای تلویزیون رو کم کرده بودم و صدای گزارشکر رو درست نمیشنیدم.
صبح با کلی پز براش یه تفسیر جانانه دادم از بازی وشوشو هم دهنش باز مونده بود که من چه جوری نشستم بازی رو دیدم کلی هم احساس بهم دست داده بود!
حالا یه گندی زدم که شب که برگرده کلی اسباب تفریحش فراهمه.
بهش گفتم این گزارشگر ژاپنی خر طرف مکزیکی ها بود. برای اینکه تا ایرانی ها به دروازه مکزیک نزدیک میشدند میگفت ابونای یعنی خطرناک ولی تا اونها به دروازه ما نزدیک میشدند میگفت براوو.
شوشو هم میگفت عجب خری بوده.
الان دیدم براوو اسم یکی از بازیکنهای مکزیکه و زننده دو تا گل!
باز من خواستم در مورد فوتبال اظهار نظر کنم گند زدم فکر کنم شوشو حسابی بهم بخنده!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر