بروک بک مانتین رو همراه مامان و شوشو دیدم.
از خود فیلم باحالتر تاثیر فیلم رو مامانم بود که هم احساساتی شده بود هم نمیتونست قبول کنه ساختار ذهنش از همجنس گرا ها بهم بریزه.
هی میگفت چقدر فیلم قشنگی بود؛ چقدر متفاوت بود. بعد میگفت اما طبیعی نیست دوباره میگفت مگه میشه دو تا مرد این همه همدیگه رو دوست داشته باشن. باز میگفت اگه اینها از اول میدونستن انقدر زندگیشون خراب نمیشد...
من هم که کلی رفته بودم بالای منبر و از دلایل همجنسگرا بودن و دفاع از هویتشون براش سخنرانی میکردم کلی عقده هام باز شد و احساس روشنفکری کردم!
اما خداییش با همه ژست روشنفکری و این حرفها ولی من هنوز هم برام عجیبه یعنی فقط هویت جنسی همجنسگرا ها برام کاملن قابل درک نیست نه اینکه زیر سوال ببرمش فقط نمیتونم کامل هضمش کنم.
عین خیلی موارد دیگه که از مجموعه رفتارهای آدمها برام هنوز قابل درک نیست.
پ.ن: این روزها دارم کدبانوهای مستاصل و سیزن جدید بیست و چهار رو هم میبینم. مامان هم که حسابی فیلم بارون شده میگه حق داری از سریالهای و فیلمهای ایرانی خوشت نمیاد.