اون اوایل که ژاپنی میخوندم همش فکر میکردم یعنی یه روزی میشه بدون اینکه هی به مغزم فشار بیارم معنی
*کانی
کامی
کاگی
کاکی ,...
رو بدونم.
مدتی هست که این کلمه های مشابه ژاپنی تو مغزم جای خودش رو پیدا کرده.
این اصلن به این معنی نیست که ژاپنیم خوب شده فقط به این معنی هست که دیگه گریه ام نمیگیره از دست این همه کلمه شبیه هم و میتونم با کمترین فشار به سلولهای خاکستری ازشون درست استفاده کنم.
خیلی پیشرفته ها!!!
*کانی=Crab
کامی=paper
کاگی=key
کاکی=Persimmon
----------
بله به همین راحتی دوباره دارم مینویسم. انگار یه چیزی بیخ گلوم رو میگیره وقتی این حرفها رو نمیزنم.(این همون حناق ه که بلوط میگه فکر کنم.)
خدا میدونه این چند روز بیشتر از قبل پست تو درفت گذاشتم!
دیدم انرژی که میذارم برای اینکه جلوی حرف زدنم رو بگیرم به مراتب **خیلی بیشتر از انرژی هست که برای نوشتن همین چند خط تو روزهایی که از شدت بی همزبونی داری دیوانه میشی، میذاشتم. پس عاقلانه تره که فعلن سکوت رو بشکنم.
چرا اینجوری نگام میکنید؟خب خیلی از زنها( آدمها) اینجورین دیگه. من هم یکیشون!
**این کلمه کاملن تزیینی ه!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر