ما پیشرفت نمیکنیم. ما تلاش میکنیم تا روزمرگی هامون رو با روزمرگی های به گمان خودمون پیشرفته تری؛ عوض کنیم.
ساعت شش :دنگ دنگ دنگ. پریدن آقای ش از توی رختخواب. صدای سیفون. صدای آب. صدای در کمد. صدای باز شدن در یخچال برای برداشتن قهوه صبحانه. پوشیدن کفشها. یه بوسه. بای بای.
بازگشت به رختخواب. یه دوش پنج دقیقه ای.
بیداری سام. کمی بازی. شستن دست و صورت بچه. "سام سام سام سام " نوشتن اسمش رو روی چهار تا پوشک. آماده کردن کیف مهد. جمع کردن رختخوابها. آب دادن به گلها. چمع کردن لباسهای شسته از روی بند به توی کمدها. جاروی کف بالکن.
صبحانه؛ یه لیوان چای تلخ یه پنیر بیست گرمی یه شیشه شیر یه کیک یه صبحانه سبزیجات. صدای "نیهون گو دِ ا سوبو" یا "پیتا کورا سوییچی" یا you got the music"*.
جمع کردن صبحانه. شستن ظرفها. تمیز کردن میز. پر کردن کتری آب برای عصر.
لباسهام رو میپوشم. لباسهاش رو می پوشونم.
بغلش میکنم تا کنار در. کفشهام رو که پوشیدم باز بغلش میکنم.
دنبال پرستوها میگرده میذارمش تو صندلیش. بندش رو میبندم. تو آینه ماشین رژ میزنم. با عجله دفتر مهد رو پر میکنم.
"لای لا لایی گل لالا"،" عروسک من سرما خورد"... همزمان میخونم و میخندیم تا مهد.
ما:اوهایو گوزایماس.
اونها:اوهایو "سامو کون"
آماده کردن سبد و کمد و سطل پوشکها. خداحافظی.
عوض کردن سی دی. پیش به سوی دانشگاه...**
*اسم برنامه های مورد علاقه سام
**شبها که میرم بخوابم به خودم میگم چرا روزها عین هم شدند. چرا هیچ حس بالندگی ندارم. مینویسم تا وقتی این روتین عوض شد؛ یادم بیاد چطور این روزهام میگذشت.
بازگشت به رختخواب. یه دوش پنج دقیقه ای.
بیداری سام. کمی بازی. شستن دست و صورت بچه. "سام سام سام سام " نوشتن اسمش رو روی چهار تا پوشک. آماده کردن کیف مهد. جمع کردن رختخوابها. آب دادن به گلها. چمع کردن لباسهای شسته از روی بند به توی کمدها. جاروی کف بالکن.
صبحانه؛ یه لیوان چای تلخ یه پنیر بیست گرمی یه شیشه شیر یه کیک یه صبحانه سبزیجات. صدای "نیهون گو دِ ا سوبو" یا "پیتا کورا سوییچی" یا you got the music"*.
جمع کردن صبحانه. شستن ظرفها. تمیز کردن میز. پر کردن کتری آب برای عصر.
لباسهام رو میپوشم. لباسهاش رو می پوشونم.
بغلش میکنم تا کنار در. کفشهام رو که پوشیدم باز بغلش میکنم.
دنبال پرستوها میگرده میذارمش تو صندلیش. بندش رو میبندم. تو آینه ماشین رژ میزنم. با عجله دفتر مهد رو پر میکنم.
"لای لا لایی گل لالا"،" عروسک من سرما خورد"... همزمان میخونم و میخندیم تا مهد.
ما:اوهایو گوزایماس.
اونها:اوهایو "سامو کون"
آماده کردن سبد و کمد و سطل پوشکها. خداحافظی.
عوض کردن سی دی. پیش به سوی دانشگاه...**
*اسم برنامه های مورد علاقه سام
**شبها که میرم بخوابم به خودم میگم چرا روزها عین هم شدند. چرا هیچ حس بالندگی ندارم. مینویسم تا وقتی این روتین عوض شد؛ یادم بیاد چطور این روزهام میگذشت.